السا و آنا – داستان کامل فروزن ها

السا elsa فروزن

السا (elsa)

السا متولد 22-21 دسامبر 1818 است. او دختر آگنار و ایدونا، خواهر بزرگتر آنا و ملکه سابق آرندل است. او با قدرت ایجاد یخ و برف به دنیا آمد و در کودکی از آنها برای سرگرمی خواهرش استفاده می کرد. با این حال، پس از اینکه السا به طور تصادفی با قدرت خود به آنا آسیب رساند، از قدرت خود ترسید و نتوانست به درستی آن را کنترل کند. او بخاطر ترس از آسیب رساندن به دیگران ، بیشتر سال های زندگی اش  را دور از سایرین گذراند. اگرچه انجام این کار او را بسیار آزار می داد، اما السا با این وجود لازم می دید که از خانواده اش فاصله بگیرد تا خطر آسیب وجود نداشته باشد.

در ادامه با دلیها همراه باشید..

پس از فاش شدن قدرتش در مراسم تاج‌گذاری، السا از آرندل فرار کرد تا بتواند قدرت‌هایش را از افراد دور نگه دارد. در نهایت، السا پس از یادگیری نحوه کنترل کامل قدرتش و به لطف از فداکاری خواهرش، توانست رابطه خود را با خواهرش احیا کند.

سه سال بعد از فاش شدن قدرت السا، خواهرها سفری را به جنگل افسون‌شده در جستجوی صدای مرموزی که السا می‌شنید آغاز کردند. زمانی که السا به آنجا رسید، راهی آهتوهالان شد، جایی که منبع صدا را پیدا کرد و به روح پنجم تبدیل شد، یعنی پل بین انسانها و طبیعت. او همچنین حقیقت را کشف کرد که چرا جنگل طلسم شده است. خواهران با هم اشتباهات پدربزرگشان را اصلاح کردند. آنها جنگل طلسم شده و  آرندل را نجات دادند. السا تصمیم گرفت در جنگل بماند و تاج آرندل را به آنا اعطا کرد.

دوران کودکی السا

السا در 22-21 دسامبر در آرندل متولد شد. او دختر پادشاه آگنار و ملکه ایدونا بود. السا هفت پوند وزن داشت و در هنگام وقوع شفق قطبی (شفق شمالی) به دنیا آمد. تولد او همچنین مصادف با یک واقعه آب و هوایی پیش بینی نشده بود که روستا را با کریستال های یخی پوشانده بود. وقتی السا سه ساله شد، آنا به دنیا آمد و آن دو تبدیل به بهترین دوستان هم شدند. در نهایت، السا متوجه شد که توانایی ایجاد یخ و برف دارد و از قدرت خود برای تقویت بازی با آنا استفاده کرد.

یک شب، در سن هشت سالگی،  پدر السا داستان یک جنگل طلسم شده را برایش تعریف کرد. اهمیت آن داستان تا زمانیکه السا بزرگتر نمیشد برایش آشکار نمی شد.

حادثه

زمانی که او تقریبا 8 یا 9 ساله بود، توسط آنا که به دلیل درخشش شفق شمالی نمی توانست بخوابد و می خواست بازی کند، بیدار شد. اگرچه السا در ابتدا اصرار داشت که بخوابند، اما وقتی آنا پیشنهاد ساخت آدم برفی را داد، او با هیجان از جایش بلند شد. آن دو یواشکی به سمت سالن بزرگ رفتند، السا از جادوی خود برای پوشاندن اتاق با یخ و برف استفاده کرد که باعث خوشحالی آنا شد. خواهرها بلافاصله یک آدم برفی ساختن که السا او را اولاف نامگذاری کرد. این دو به بازی ادامه دادند و در اطراف سالن بزرگ اسکیت کردند و حتی از تپه ای برفی سر خوردند.

در ادامه با دلیها همراه باشید..

دخترها به بازی خود ادامه دادند و آنا درخواست جادوی بیشتری از السا کرد. او از یک تپه برفی به تپه دیگر پرید و السا را تشویق کرد که از جادوی خود برای بلندتر کردن هر تپه استفاده کند. السا می‌خواست کاری که آنا درخواست کرده بود را انجام دهد، اما متوجه شد که باید سرعتش را حفظ کند و در حالی که آنا در حین پریدن بود، روی زمین یخی لیز خورد. السا تلاش کرد از افتادن آنا جلوگیری کند و پیچکی از جادوی یخ شلیک کرد، اما در اثر عجله او، تیر به خوبی هدف نخورد و به شقیقه آنا برخورد کرد

السا elsa

و او را بیهوش کرد. السا که نگران امنیت آنا بود، جلوی پدر و مادرش گریه کرد. ترس شدید او باعث شد که قدرت هایش به طور غیرقابل کنترلی عمل کنند، تالار بزرگ در یخ فرو رفت و آدم برفی ایی که خواهران ساخته بودند،  سرنگون شد.

جادوی السا _پدر و مادر السا

آگنار و ایدونا از اتاق خارج شدند. در حالی که آگنار میگفت قدرت السا دارد از کنترلش خارج میشود، ایدونا آنا را بررسی کرد و نگران بود که او “سرد و یخ” است. آگنار به کتابخانه رفت و کتابی حاوی تصویر ترول همراه جادوی شفابخش و یک نقشه پیدا کرد. بدون هیچ مقدمه ای، خانواده سوار بر اسب به دره رفتند. ترس السا منجر به تشکیل دنباله ای از یخ در پشت اسبی که سوارش بود، شد.

در ادامه با دلیها همراه باشید…

پس از ورود به دره، آگنار درخواست کمک کرد. ترول ها برای استقبال از میهمانان سرزده پاسخ دادند و از این که متوجه شدند آنها خانواده سلطنتی هستند، تعجب کردند. یک ترول سالخورده به اسم پَبی بزرگ، آنا را معاینه کرد. پبی خاطرنشان کرد که آنها خوش شانس هستند که تیر به قلب آنا اصابت نکرده است و بهبود سر او کار نسبتاً ساده ایی است. آگنار از پبی خواست هر كاری که می تواند انجام دهد ، السا تماشا كرد كه ترول پیر اقدام به حذف جادویش كرد، حتی تا آنجا پیش رفت كه برای محکم کاری خاطرات آنا از قدرت خواهرش را پاک کرد. آنا لبخند زد و مشخص شد که درمان پبی در حال اجرا است.

در ادامه با دلیها همراه باشید..

پبی سپس رو به السا کرد و به او هشدار داد که قدرت‌های او به رشد خود ادامه خواهند داد و زیبا اما خطرناک هستند. او از السا خواست تا کنترل توانایی‌هایش را یاد بگیرد، اما اظهار داشت که “ترس دشمن او خواهد بود”. در این هنگام، آگنار به پبی اطمینان داد که السا می‌تواند کنترل جادوی خود را یاد بگیرد و تصمیم گرفت که تا آن زمان دروازه‌های قلعه قفل باشد و تماس السا با مردم، از جمله با آنا، محدود شود. پادشاه آگنار اتاق دو خواهر را از هم جدا کرد و السا و وسایلش را به اتاق جدیدی منتقل کرد. اگرچه السا از جدایی جدید ناراضی به نظر می رسید، اما به ضرورت این وضعیت پی برد و آن را پذیرفت.

السا توسط دستکش سعی کرد قدرتش را مخفی کند Elsa tried to hide her power by the glove

پنهان کردن قدرت از اطرافیان

در سال‌های بعد، تنها ارتباط السا با دیگران از طریق والدینش بود. آنا بارها و بارها به خواهرش التماس می کرد که با او وقت بگذراند، اما هر بار شکست میخورد. آگنار از نزدیک با السا همکاری میکرد تا به او کمک کند کنترل خود را به دست آورد. پادشاه یک جفت دستکش به السا داد تا قدرت هایش را مهار کند. با این حال، علی‌رغم دستکش‌ها، قدرت‌های السا همچنان آشکار می‌شد، و زمانیکه به طور تصادفی بخشی از اتاقش را یخ زد، السا از افزایش قدرتش وحشت کرد و از ترس اینکه مبدا به والدینش صدمه بزند، حتی از نزدیک شدن به آنها خودداری میکرد.

وقتی السا بزرگتر شد، آگنار و ایدونا آماده شدند تا عازم یک سفر دو هفته ای شوند. متأسفانه پادشاه و ملکه وقتی کشتی آنها در طوفان سهمگین دریایی واژگون شد، از دنیا رفتند. مراسم تشییع جنازه برگزار شد، اما السا در آن شرکت نکرد و ترجیح داد به تنهایی در اتاق خواب خود عزاداری کند. احساسات او باعث شد که اتاقش کاملاً توسط یخ پوشانده شود. اگرچه آنا یک بار دیگر سعی کرد به خواهرش برسد، السا باز پاسخی نداد.

روز تاجگذاری

سه سال پس از درگذشت آگنار و ایدونا، سرانجام السا به سن قانونی رسید و آماده بود تا مسئولیت های ملکه را برعهده بگیرد. دروازه های قلعه برای تاجگذاری باز شدند تا نمایندگان سایر سرزمینها برای دیدن مراسم ، حضور پیدا کنند. همچنین فرصتی برای شهروندان آرندل بود که ملکه جدید خود را ببینند.

السا که برای مدت طولانی از همه پنهان شده بود، به دلیل خطر احتمالی قدرت هایش نگران بود. او به سمت بالکنی که مشرف به حیاط بود رفت تا مهمانان ورودی را ببیند و سپس برای تاجگذاری خود به کلیسای کوچک برود.

روز تاجگذاری السا elsa queen
%25 تخفیف به مدت محدود

12 داستان صوتی و مصور السا و آنا

السا تاج گذاری شد. به عنوان بخشی از مراسم، از او خواسته شد تا گوی و عصا را بگیرد و دستکش‌هایش را در بیاورد. اگرچه السا مضطرب بود، اما طبق دستور مراسم را ادامه داد، و بسیار نگران این بود که قدرت‌هایش در حین بالا بردن وسایل مورد توجه قرار بگیرد. السا که دوباره به خود آمد، با لبخندی کوچک به سمت جمعیت شاد برگشت.

دیدار مجدد

در ادامه این مراسم، نمایندگان برای جشن های پس از تاج گذاری به تالار بزرگ رفتند. بعد از اینکه کای آنها را به مهمانان معرفی کرد، السا و آنا خود را در کنار یکدیگر دیدند و نمی دانستند چه بگویند،

السا بعد از سالها خواهرش را دید

هر دو نگاه های زیرچشمی رد و بدل کردند. با این حال، السا در نهایت با خواهرش احوالپرسی کرد و با اینکه آنا غافلگیر شده بود، آنها به آرامی وارد یک گفتگوی راحت شدند.

خندیدن ملکه السا و پرنسس آنا_Laughing Queen Elsa and Princess Anna

این دیدار مجدد توسط کای قطع شد. کای دو خواهر را به دوک وزلتون معرفی کرد، کسی که نماینده نزدیکترین شریک تجاری آرندل بود.

آنا گفت که ای کاش قلعه همیشه اینقدر پر جنب و جوش باشد، اگرچه السا موافق بود، اما بین حرفش پرید و گفت که این امکان وجود ندارد. آنا علتش را جویا شد، اما السا گفت «نمی‌شود» و حرف او را قطع کرد.

قدرت های او آشکار شد

اندکی بعد، آنا السا را به هانس معرفی کرد و با خوشحالی خواهرش را از قصد ازدواج با او آگاه کرد. السا که از خبر خواهرش شوکه شده بود، قاطعانه به آنا گفت که ازدواج نخواهد کرد و از آنا پرسید که آیا می توانند لحظه ای تنها باشند. با این حال، آنا نپذیرفت و بی درنگ به السا گفت که اگر اعتراضی دارد، باید به هر دوی آنها بگوید. السا مجبور شد به آنا بگوید که نمی تواند با مردی که به تازگی با او آشنا شده ازدواج کند. اگرچه آنا به بحث و جدل ادامه داد، السا اظهار داشت که ازدواج را نمی پذیرد و به نگهبان گفت که مهمانی تمام شده است و دروازه ها باید بسته شوند. نگهبان به سرعت اطاعت کرد. السا سعی کرد دور شود، اما آنا دیوانه وار دست او را کشید و باعث شد دستکش السا کنده شود. 

دستکش السا توسط آنا کنده شد.

آنا گفت که دیگر تحمل زندگی در انزوا را ندارد. در حالیکه السا روی خود را برمی گرداند، آنا با صدای بلند از او پرسید که چه کاری انجام داده است که مستحق چنین رفتاری است و از السا خواست که دلیل ترس هایش را توضیح دهد.

السا در حالی که صبرش تمام شده بود، رو به آنا کرد و با عصبانیت با دستش اشاره کرد و باعث شد که یخ روی زمین فوران کند.

آنا و هانس_Anna & hans

 السا که فوراً از عصبانیت خود پشیمان شده بود، از اتاق فرار کرد و تعداد زیادی از شهروندان را در حیاط دید، آنها امید داشتن که نگاهی اجمالی به ملکه جدید خود بیاندازند. السا که مضطرب شده بود باعث شد فواره آب به صورت جامد یخ بزند. اوضاع زمانی تشدید شد که دوک وزلتون با نگهبانانش وارد حیاط شد و از کسی خواست جلوی او را بگیرد. السا به دوک التماس کرد که فاصله اش را حفظ کند، اما به طور تصادفی یک اشعه یخی به سمت او شلیک کرد که باعث شد او و نگهبانانش لیز بخورند. وزلتون او را “هیولا” نامید. السا نگاهی به اطراف و جمعیت ترسیده انداخت، سپس در سراسر دره دوید، دره را منجمد کرد و طلسمی از زمستان ابدی بر سراسر پادشاهی آرندل افکند.

السای تنها، اما آزاد

السا خیلی زود خود را در کوه شمالی یافت. در ابتدا، به تنهایی و ناتوانی خود در پنهان کردن قدرتش فکر می کرد، اما وقتی فهمید که برای صدمه زدن به کسی بسیار دور است، شروع به آزمایش قدرت های خود کرد و حالتی از خود را که همیشه سعی می کرد پنهانش کند با آغوش باز پذیرفت .

رها کن فرزون (let it go frozen)

السا که با دانه های برف ‌ساده شروع به کار کرد، کم کم اعتماد به نفس پیدا کرد، اولاف را بازسازی کرد و یک پلکان یخی برای عبور از یک دره ساخت. السا که می‌خواست محدودیت‌های خود را آزمایش کند، پایش را کوبید و دانه‌های برف عظیمی تولید کرد. او دستهایش را به سمت بالا بلند کرد و باعث شد دانه های برف روی پرتوهای یخ بلند شوند و در هنگام بالا رفتن، دیوارها، طاق ها و یک نور درخشان ایجاد کنند. السا قصر یخی خود را ساخت.

او که آرزو داشت روزهای خود را در قصر جدیدش به تنهایی سپری کند، تصمیم گرفت هرگز به آرندل برنگردد و تاج خود را دور انداخت، و لباس تاجگذاری خود را به یک لباس یخی جدید تبدیل کرد.

ملکه برفی در قصر یخی

با طلوع خورشید، السا به بالکن رفت و و از آزادی تازه خود لذت برد.

طلسم السا

اگرچه السا مصمم بود تنها زندگی کند، اما آنا موفق شد او را پیدا کند. وقتی شنید که خواهرش آنا وارد قصر یخی شده و نامش را صدا میزند، السا بالای یک پله ایستاد و با لبخندی درخشان به آنا سلام کرد. آنا که تحت تأثیر زیبایی ظاهر جدید السا قرار گرفته بود، به تعریف و تمجید از خواهرش پرداخت. السا از کلمات محبت آمیز او تشکر کرد، وقتیکه آنا شروع به بالا رفتن از پله‌ها کرد تا نزدیک‌تر شود، السا شروع به عقب‌نشینی کرد، چرا که همچنان از آسیب احتمالی به او می‌ترسید.

ملکه یخی و آنا در قصر

السا اصرار کرد که آنا به خانه شان در آرندل برگردد، اما آنا گفت که السا نیز به آن جا تعلق دارد. السا اظهار داشت که جای او دور از پادشاهی است و آزاد است کسی که هست، باشد،  بدون اینکه کسی را به خطر بیندازد.

علی‌رغم تلاش‌های آنا، السا همچنان در دام گذشته بود.

در همین لحظه، السا از دیدن اولاف که با خوشحالی وارد قصر یخی میشد، شگفت‌زده شد. با حضور اولاف، السا خاطرات شاد کودکی اش با آنا را یادآوری کرد، اما خاطره آن حادثه تلخ خیلی زود او را بهم ریخت و لبخند زودگذر او با نگاهی غمگین جایگزین شد، السا از آنا دور شد و او را طرد کرد.

اما آنا از تسلیم شدن امتناع کرد و السا را تا پله‌ها تعقیب کرد و مشتاقانه اصرار کرد که می‌توانند اوضاع را اصلاح کنند.

السا ترسیده است Elsa is scared

السا تاکید کرد که آنا به خانه بازگردد و تبعید خود را به عنوان یک اقدام ضروری واجب دانست. با این حال، پس از اینکه السا مطلع شد که زمستانی ابدی بر پادشاهی آرندل افکنده و ساکنان آن را به دردسر انداخته ، بسیار ترسید. او اظهار کرد که نمی‌داند چگونه اثرات جادوی خود را برعکس کند و با وحشت شروع به تولید یک برف چرخشی در اطراف خود کرد. السا از کاری که قدرت هایش انجام داده بود وحشت زده بود، یک بار دیگر آنها را به عنوان یک “طلسم” در نظر گرفت. علی‌رغم تلاش‌های خواهرش برای اطمینان دادن به او، او همچنان به وحشت افتاد و در نهایت برف چرخشی را در خود جمع کرد و آن را  به حالت انفجاری از جادوی یخ رها کرد و ناخواسته به قلب آنا ضربه زد.

کریستوف برای کمک به آنا دوید. السا از دیدن یکنفر دیگر ترسید که  با قدرت هایش به او نیز صدمه بزند، از آنها خواست که فوراً آنجا را ترک کنند. با این حال، آنا در ماندن مصمم ماند تا اینکه السا موافقت کرد که او را همراهی کند و گفت که آنها می توانند باهم راه حلی پیدا کنند. السا که هیچ جایگزین دیگری ندید، از قدرت خود استفاده کرد تا یک هیولای عظیم برفی به نام مارشمالو را به حرکت دراورد، تا به تعقیب متجاوزان ادامه دهد.

ترس بیشتر-محاصره قله

با رفتن آنا و بررسی آنچه که آنا در مورد زمستان گفت، السا وظیفه خود دانست که توانایی هایش را مهار کند. در حالی که السا در طبقه بالای قصرش به جلو و عقب می رفت، وضعیت عاطفی او باعث شد که تیغ های یخی از دیوارها و سقف رشد کنند و پناهگاه بکر کاخ را به زندانی دیگر تبدیل کنند.

مبارزه السا با سربازان هانس و دوک وزلتون frozen

صبح روز بعد در طلوع آفتاب، هانس با گروهی از نگهبانان سلطنتی و اراذل و اوباش دوک وزلتون به قصر رسید. السا از درهای قصر، حمله مارشمالو به مهاجمان را تماشا کرد. در حالی که اراذل و اوباش از پلکان یخی منتهی به درهای کاخ بالا می‌رفتند، السا برگشت و به طبقه بالا فرار کرد. با این حال، اراذل و اوباش به زودی السا را گرفتند و به گوشه ای انداختند.

السا که ترسیده بود التماس کرد که تنهایش بگذارند، اما یکی از اراذل دوک یک تیر به سمتش پرتاب کرد. السا به طور غریزی دست‌هایش را بلند کرد تا از خود محافظت کند، او توانست دیواری یخی ایجاد کند که تیر را در فاصله چند سانتی‌متری صورتش متوقف کند. سربازان یا همان اراذل دوک سعی کردند خود را برای حمله دیگری علیه ملکه آماده کنند، اما السا اکنون تحریک شده بود و با جادویش از خود دفاع کرد. او اراذل را خلع سلاح کرد و با ایجاد دیوارهای یخی مانع از تلاش آنها برای فرار شد. علی‌رغم تلاش‌های اراذل برای مقاومت، السا از دیوارهای یخی دیگری استفاده کرد تا آنها را از درهای بالکن به بیرون پرت کند.

اگر مداخله به موقع هانس نبود، السا با عصبانیت، محافظان دوک وزلتون را می کشت.

در همین زمان هانس با بقیه نیروها وارد شد و از السا خواهش کرد که دست نگه دارد و به او گفت که “هیولایی که آنها از آن می ترسیدند” نباشد. السا با درک حقیقت در سخنان هانس، حمله خود را به اراذل متوقف کرد. در این مرحله، یکی از اراذل که به دیوار چسبیده بود، از بخشش السا سواستفاده کرد و آماده شلیک به ملکه بی خبر شد. هانس که متوجه این حرکت شد، به سمت او شتافت و تیر را به سمت سقف منحرف کرد و در آنجا به لوستر یخی که بالای سر السا آویزان شده بود برخورد کرد. با سقوط لوستر، السا موفق شد خود را آزاد کند، اما شدت برخورد باعث غش و افتادن او شد.

%25 تخفیف به مدت محدود

12 داستان صوتی و مصور السا و آنا

زندانی شدن

السا در داخل زندان Elsa inside the prison

در حالی که السا ناتوان بود، هانس او را به آرندل برگرداند و در سیاه چال های قلعه حبس کرد. به محض بیدار شدن، السا متوجه شد که با غل و زنجیر به زمین کشیده شده است. او موفق شد از پنجره به بیرون نگاه کند و آرندل را یخ زده ببیند. هانس وارد اتاق شد و السا پرسید که چرا او را به آرندل بازگرداندند. السا اصرار داشت که حضور او در آرندل باعث به خطر افتادن جمعیت آنجا می شود و از هانس خواست تا آنا را ببیند. هانس گفت که آنا هنوز از کوه ها برنگشته است و از السا خواهش کرد که تابستان را بازگرداند، اما ملکه به او گفت که کنترلی بر قدرت های خود ندارد و لازم است که او آزاد شود. هانس با دیدن حقیقت در چشمان السا گفت که هر کاری از دستش برمی آید انجام می دهد و اتاق را ترک کرد. السا که مضطرب بود صدای ترکها را شنید و به زنجیر خود نگاه کرد و متوجه شد که در حال یخ زدن هستند.

کولاک-فرار

با بدتر شدن وضعیت عاطفی اش و نیاز به ترک آرندل، السا شاهد شدت گرفتن طوفان در بیرون بود. او نگاهی به سلولش انداخت و متوجه شد که در حال یخ زدن است. السا در تلاش برای رهایی خود، غل و زنجیرش را کشید. ناگهان صدای نزدیک شدن نگهبانان را شنید. وزن یخ برای ساختار سلول ها خیلی زیاد بود، و دیری نگذشت که دیواره های سلول فرو ریخت و السا توانست به بیرون فرار کند. او که از سیاه‌چال رها شده بود، به درون طوفان خود و در میان دره ها دوید، اما به دلیل برف و باد، کورکورانه به مسیرش ادامه می داد.

همانطور که السا به حرکت در طوفان ادامه داد، هانس به او نزدیک شد. اگرچه السا سعی کرد فرار کند، شاهزاده به او گفت که نمی تواند از این شرایط فرار کند. السا از هانس خواست که از آنا مراقبت کند. اما هانس ادعا کرد که خواهرش ضعیف و سرد برگشته است، زیرا السا قلب او را منجمد کرده است. هانس ادامه داد که علیرغم تمام تلاش‌هایش، آنا تسلیم طلسم شد و از دنیا رفت. السا با ناراحتی شدید به زانو در آمد و ناگهان طوفان متوقف شد.

فداکاری آنا

فداکاری آنا

در حالیکه السا به پشت برگشته بود، هانس شمشیرش را بیرون آورد و به آرامی شروع به پیشروی به سمت ملکه کرد و آماده ضربه زدن به او شد. با این حال، قبل از اینکه او بتواند ضربه اش را وارد کند، آنا خود را بین السا و هانس انداخت و با آخرین فریاد، او یخ زد. شمشیر با دست یخ زده او تماس پیدا کرد و شکسته شد و موج این ضربه هانس را به زمین زد. السا بلند شد و شکل یخ زده آنا را دید. غم او را فرا گرفت و با گریه آنا را در آغوش گرفت. در اطراف او، کریستوف، سون و اولاف بی صدا عزاداری می کردند. شهروندان و مقامات بلندپایه که در کنار دیوارهای قلعه جمع شده بودند، سرهای خود را به نشانه سکوت از فداکاری آنا خم کردند.

 

اگرچه همه چیز از دست رفته به نظر می رسید، ناگهان مجسمه آنا شروع به آب شدن کرد و شاهزاده خانم زنده و سالم شد.

elsa anna _الساآنا

السا به صورت آنا خیره شد و با ترکیبی از حیرت و آرامش خواهرش را در آغوش گرفت. السا که در ابتدا مطمئن نبود چرا آنا خود را فدای او کرده بود، با شنیدن پاسخ خواهرش ؛ خیلی ساده است “دوستت دارم”، تحت تأثیر قرار گرفت. اولاف متوجه ماجرا شد و آدم برفی اظهار داشت که فداکاری آنا یک عمل عشق واقعی بود و قلب یخ زده او را آب کرده است.

السا متوجه شد که عشق کلید کنترل قدرت های اوست و سرانجام تابستان را به آرندل بازگرداند.

السا با درک اینکه عشق کلید کنترل قدرت هایش است به آنا نگاه کرد، با اطمینان دستهایش را بلند کرد و آنها را بالا برد و باعث شد یخ و برف به هوا بلند شوند. السا با جمع کردن انبوه برف به صورت یک دانه برف عظیم، آن را در سراسر آسمان پراکنده کرد و یک آسمان گرم تابستانی از خود به جای گذاشت. السا پس از نشان دادن کنترل جدید خود بر قدرت‌هایش، با خوشحالی به سمت آنا رفت، آنا اظهار داشت که همیشه می‌دانست السا می‌تواند آرندل را آب کند. وقتی ملکه السا متوجه شد اولاف بخاطر گرما در حال آب شدن است، به سرعت واکنش نشان داد و یک ابرشخصی برای او ایجاد کرد تا خونسرد بماند.

فضای آرام و شاد آنها با صدای هانس که از شدت ضربه به بدن منجمد آنا به گوشه ایی افتاده بود، قطع شد. کریستوف به سمت هانس رفت و قصد داشت به او درسی بدهد. با این حال، آنا کریستوف را متوقف کرد و تصمیم گرفت شخصا با هانس تسویه حساب کند. آنا به هانس اطلاع داد که او تنها کسی است که قلب یخ زده دارد. سپس با مشت به صورت او کوبید و باعث شد که به داخل دره پایین بیفتد. السا که غرق خوشحالی شده بود، یک بار دیگر خواهرش را در آغوش گرفت.

السا تابستان را به آرندل بازگرداند

با بازگشت آرامش به آرندل، السا به مسئولیت خود به عنوان ملکه برگشت و روابط خود را با وزلتون قطع کرد و سپس هانس، دوک وزلتون و اراذل او را از پادشاهی اخراج کرد. السا همچنین به آنا کمک کرد تا یک سورتمه جدید به کریستوف بدهد و به او عنوان افتخاری ” یخ رسان ارشد آرندل” را داد.

 

 

مدتی بعد ، السا دروازه ها را باز کرد و کل دهکده را در داخل حیاط دعوت کرد. وقتی آنا گفت که دروازه های باز را دوست دارد ، السا به او اطمینان داد که “آنها هرگز دوباره بسته نمی شوند”. او سپس از سحر و جادو برای ایجاد یک جفت اسکیت یخی برای آنا استفاده کرد. علیرغم اصرار آنا مبنی بر اینکه اسکیت نمی کند ، السا با خوشحالی خواهرش را همراهی کرد و با کمک اولاف ، مربی آنا شد. این دو خواهر با خوشحالی از بازگشت تابستان در میان دوستان و همسایگان خود اسکیت بازی کردند و از اینکه در آخر دوباره به هم محلق شدند لذت بردند.

کریسمس در آرندل

السا و خانواده جدیدش بعد از سیزده سال برای اولین تعطیلات رسمی پادشاهی یک جشن تدارک دیده بودند. السا به اولاف توضیح داد تا وقتیکه زنگ بزرگ به صدا در نیاید این جشن شروع نمی شود. بنابراین این دو و به همراه آنا سه نفری برای استقبال از شهروندان آرندل راهی حیاط شدند. هنگامیکه السا ، آنا و اولاف زنگ را به صدا در آوردند ، نشانه آغاز جشن بود.

شهروندانی که در حیاط جمع شده بودند در حال بازگشت به خانه شان بودند. السا و آنا سعی کردند آنها را متقاعد کنند که در مهمانی بمانند ، اما همه  اصرار داشتند که به خانه برگردند تا دورهم سنت های خانوادگی خود را تدارک ببیند.

کریستوف به خواهرها اطمینان داد که آنها نیازی به یک مهمانی بزرگ ندارند و درمورد سنت خانوادگی خود به آنها توضیح داد. السا با این حرفها کمی امیدوار شد، اما هنوز بخاطر این سنت کمی احساس دلتنگی میکرد. السا، آنا و اولاف به سالن غذاخوری بازگشتند.

queen elsa & anna frozen olaf adventure

 آنا از السا پرسید که آیا سنت های خانوادگی دوران کودکی شان را به خاطر می آورد یا نه. تنها چیزی که السا به یادداشت این بود که زنگ را با والدینش به صدا درآورد.

 السا با ناامیدی پاسخ داد ما هیچ سنتی نداریم، بخاطر من سالها از هم جدا بودیم و خانواده ما هرگز دورهمی نداشت. السا غمگین از آنا عذرخواهی کرد و سالن را ترک کرد و در را پشت سر خود بست.

کمی بعد، السا به اتاق خواب آنا رفت تا بابت ترک ناگهانی خواهرش از او عذرخواهی کند. او آنا را در اتاق زیر شیروانی بالای اتاق خوابش پیدا کرد، آنا از داخل صندوقچه بیرون آمد. السا از این کار او متعجب شد. صندوقچه بیشتر با دستکش های ساتن السا پر شده بود. داخل صندوقچه یک جعبه نیز بود که او احتمال می داد می تواند راه حلی برای نداشتن رسم و سنت باشد.

مدتی بعد اسون هراسان برگشت. السا پیام او را تفسیر کرد و متوجه شد که اولاف در جنگل گم شده و به کمک نیاز دارد. السا، آنا و کریستوف به همراه جمعی از ساکنان آرندل برای جستجوی اولاف به راه افتادند. در نهایت، السا و گروه جستجو به جنگل رسیدند. السا و آنا خیلی زود اولاف را در زیر انبوهی از برف پیدا کردند، او گفت در یافتن سنت‌ ناکام مانده و ناراحت است. السا به او اطمینان داد که شکست نخورده و فاش کرد که او در واقع سنت آنهاست. السا جعبه کادوهایی را که آنا در دوران کودکی برای السا درست کرده بود نشان داد که در همه آنها اولاف حضور داشت. او کسی بود که السا و آنا را در طول سال‌های دور‌یشان به هم متصل نگه داشته بود و نشان داد که هنوز همدیگر را دوست دارند. هردو خواهر اولاف را در آغوش گرفتند .

کریستوف، آنا، السا، اولاف و اسون

السا و گروه جستجو آماده بازگشت شدند، السا در راه روی دریاچه ای یخ زده یک درخت کریسمس بزرگ ایجاد کرد و آن را با فانوس تزئین کرد. او در انتها ، مجسمه اولاف را درون ستاره ای از یخ منجمد کرد و اولاف را به بالای درخت فرستاد و او تزئینات را در آنجا قرار داد. در مسیر بازگشت، السا توضیح داد که آرندل اکنون سنت خانوادگی جدیدی دارد.

تولد آنا- تب خفته (Frozen fever)

تولد آنا - تب خفته (frozen fever)

در نوزدهمین سالگرد تولد آنا، السا مصمم بود که بهترین جشن ممکن را برای خواهرش برگزار کند تا تولدهای گذشته را که از دست داده بود جبران کند. السا با استفاده از جادوی خود، چندین مجسمه از خودش و آنا روی یک کیک ساخت اما رضایت کافی نداشت، در نهایت طرحی را که در آن اسکیت بازی می‌کردند، پسندید. سپس به کمک کریستوف و سون که در حال نصب یک بنر بزرگ بودند، رفت. هرچند توجه او به اولاف معطوف شد که داشت از خودش پذیرایی می‌کرد و کیک میخورد. السا بعد از متوقف کردن آدم برفی از همه خواست تا زمانی که او برای بیدار کردن آنا می‌رود به چیزی دست نزنند. با دلی ها همراه باشید.

السا بعد از اینکه مشتاقانه خواهرش را بیدار کرد و لباس جدیدی به او داد تا بپوشد، عطسه کرد و دو آدم برفی کوچولو ایجاد کرد، آدم برفی‌های کوچک قبل از اینکه او متوجه شود از آنجا دور شدند. آنا ابراز نگرانی کرد که السا سرماخورده است. با این حال، السا پاسخ داد که او سرما نمیخورد و از جادویش برای زیبا کردن لباس های خود و آنا استفاده کرد. السا که می‌خواست جشن را شروع کند، به آنا گفت که نخ قرمزی را دنبال کند که در سراسر قلعه پیچیده شده بود و او را به سمت هدایا می‌برد. در بخشی از این سفر، آن دو با دوچرخه دور تالارهای قلعه رفتند و از یک پلکان مارپیچ پایین رفتند.

دو خواهر درانتهای مسیر خود را به دهکده رساندند، السا همچنان به عطسه کردن ادامه میداد و با این روند ناخودآگاه آدم برفی های بیشتری تولید میکرد. او سعی کرد به جشن تولد ادامه دهد، وضعیت السا همچنان بدتر می‌شد. حتی پس از روبه رو شدن با اوکن، او یک داروی سرماخوردگی به السا پیشنهاد داد. با غروب خورشید، السا خواهرش را به سمت برج ساعت هدایت کرد، اما آنا بیشتر نگران وضعیت السا بود. السا با اصرار بر اینکه حالش خوب است، از بالای برج بالا رفت اما پس از چرخیدن به دور یک تیر چوبی تقریباً سقوط کرد. با این حال، السا توسط خواهرش نجات یافت و آنا متوجه شد که السا واقعاً بیمار است و باید برای استراحت به خانه بازگردد.

در راه بازگشت، السا فکر کرد که چگونه یک تولد دیگر را خراب کرده است، اما آنا به او اطمینان داد که اینطور نیست، در عوض اصرار داشت که السا کمی استراحت کند. در همین لحظه دروازه ها باز شدند و دو خواهر از مهمانی غافلگیر کننده صدها آدم برفی کوچولو شگفت‌زده شدند. السا که در ابتدا متعجب بود، متوجه شد که آدم برفی ها نتیجه عطسه‌های او هستند. السا که دید جشن خراب نشده است برگشت تا شیپور تولد را بزند و پس از آن، آنا او را به رختخواب برد.

السا سرما خورده و آنا در حال مراقب از اوست -سرمای خفته

در حالی که السا در رختخواب استراحت می کرد، آنا به او مقداری دارو داد و از او به خاطر فرصتی که برای پرستاری داده بود تشکر کرد و آن را به عنوان بهترین هدیه تولدش در نظر گرفت. السا از حرفهای آنا تشکر کرد و پس از لبخند زدن، عطسه کرد و چند آدم برفی دیگر تولید کرد.

%25 تخفیف به مدت محدود

11 کتاب داستان صوتی و مصور السا و آنا

آغازی نو - فروزن 2 ( frozen 2 )

السا و شنیدن صداهای عجیب در فروزن 2

سه سال از افشای قدرت های السا می گذشت و السا اکنون بیست و چهار ساله بود که به عنوان ملکه آرندل را اداره میکرد. علیرغم همراهی آنا، کریستوف، اولاف، سون و همچنین رضایت روستائیان، السا از جایگاه خود راضی نبود. با نزدیک شدن پاییز به آرندل، السا با سؤالات زیادی در مورد اینکه واقعاً چه کسی هست و چه کار باید انجام دهد، مواجه شد و به این فکر کرد که آیا هدف او واقعاً حکومت بر آرندل است؟ در همین حین صدای عجیبی که فقط السا آن را می شنید مدام صدایش می زد.  با دلی ها همراه باشید.

یک شب، وقتی السا، آنا، کریستوف و اولاف در حال بازی بودند علیرغم اینکه السا تمام تلاش خود را برای پیوستن به آنها کرد، با شنیدن دوباره صدا حواسش پرت شد. وقتی بازی تمام شد السا به آنا گفت که خسته است و به اتاقش رفت. آنا به دنبال او رفت و السا را دید که شال مادرشان را بر سر دارد. آنا به السا دلداری داد و برای او لالایی خواند. خواهرها هر دو به خواب رفتند، اما السا با صدایی بیدار شد. السا به این فکر کرد که شاید صدا بتواند به او نشان دهد که قدرت جادویی اش از کجا آمده است. علیرغم اینکه نگران بود، یک شب تصمیم گرفت صدا را دنبال کند، زیرا معتقد بود این صدا چیز مهمی برای گفتن دارد

السا 2 فروزن دوبله شده 2

در حالی که او صدای قلعه را دنبال میکرد ، السا به جادوی خود اجازه داد که ناخودآگاه پیش بینی های برفی از صحنه ها و اشیاء مختلف تولید کند .آنها یک باد، شعله، سنگهای انسانی و یک اسب بودند. السا، در حالیکه صدا را تعقیب میکرد به سمت اوج بلندی حرکت کرد. صدا ناپدید شد و السا تعداد زیادی الماس های یخی معلق در هوا ایجاد کرد. قبل از آنکه همه آنها پس از نمایش یک نماد بزرگ در آسمان به زمین بیفتند السا نمادهای موجود در الماس را به عنوان علائم ابتدایی تشخیص داد. السا همراه باد شدید اطرافش به شهر بازگشت.  با آب و آتش پادشاهی، السا فهمید که زمین مورد بعدی است که باید مختل شود. ساکنین آرندل بخاطر شدت باد از خانه هایشان بیرون آمدند. السا شهروندان را ترغیب کرد به صخره های خارج از آرندل بروند. با دلی ها همراه باشید.

بعد از اینکه همه به صخره ها رفتند، السا به آنا اعتراف کرد که او ارواح جنگل افسون شده را بیدار کرده است و با این کار، نیروهای ابتدایی ارواح بر آرندل را رها کرده و کل روستا را مجبور به پناه بردن کرده است. پبی بزرگ وارد شد و به السا گفت که این عناصر بخاطر خشم از یک جرم در گذشته عمل می کنند و تنها راه نجات آرندل این است که این خشم را کاهش دهند و تعادل را بازگردانند. وی به السا و آنا هشدار داد كه یا اشتباه باید تصحیح شود یا آینده ای برای آرندل وجود نخواهد داشت. السا قول داد همه چیز را درست کند و علی رغم اینکه تمایل داشت تنها سفر کند، آنا، اولاف، کریستوف و سون اصرار داشتند که در این سفر السا را همراهی کنند. در مسیر اولاف واقعیتهای سرگرم کننده ای را برای گروه تعریف کرد، از جمله  اینکه “آب حافظه” دارد.

سفر به مکان ناشناخته

السا و کریستوف و آنا در جنگل افسون شده

با نزدیک شدن گروه به جنگل، السا دوباره شروع به شنیدن صدا کرد. او به کریستوف گفت که دیگر حرف نزند و سورتمه را متوقف کند. السا گروه را به گوشه‌ صخره‌ای هدایت کرد. غباری عظیم به آنها خوشامد گفت. السا دوید تا آن را ملاقات کند. بعد از اینکه به آنا قول داد که با هم سفر را ادامه دهند، دستش را دراز کرد و غباری را که برای او جدا شده بود لمس کرد. سپس گروه وارد آنجا شدند، غبار پشت سر آنها بسته شد. اولاف توضیح داد که جنگل‌ طلسم شده مکان تغییرات است، در این مرحله مه آنها را به جنگل هدایت کرد. السا که دید آنها در دام افتاده اند برگشت و از زیبایی جنگل شگفت زده شد و شروع به جستجو در آن کرد.

گروه برای مدتی از هم جدا شدند تا اینکه آنا دوباره با السا روبرو شد. ناگهان اولاف در گردبادی گرفتار شد و بقیه گروه نیز در آن گرفتار شدند. السا از قدرت خود برای محافظت از آنها استفاده کرد. بقیه گروه از گردباد خارج شدند و السا را رها کردند تا از قدرت خود برای خروج استفاده کند. پس از این ماجرا، تصاویر ارواح مانندی در اطراف طوفان ظاهر شد. باد در یک انفجار ناگهانی از بین رفت و مجسمه های یخ زده ای را در اطراف السا به جا گذاشت. او متوجه شد که آنها در لحظاتی از زمان هستند. آنا و السا همچنین پدر خود را به عنوان یکی از مجسمه ها، با دختری که به نظر می رسید او را نجات می داد، شناختند.

سپس گروه صدای خش خش شنیدند، آنها  مردم “نورثولدرا” بودند و به آنا دستور دادند شمشیری را که برداشته بود زمین بگذارد. گروهی از سربازان آرندل نیز ظاهر شدند و از نورثولدرا خواستند که سلاح های خود را نیز زمین بگذارند. با تشدید تنش بین دو گروه، السا از قدرت خود برای متوقف کردن آنها استفاده کرد. بعد از اینکه همه چیز آرام شد به آنها توضیح داد که چه کسانی هستند و چرا به جنگل طلسم شده سفر کردند. همچنین به رهبر نورثولدرا توضیح داد که می‌خواهند کمک کنند، در همین لحظه آتش‌های جادویی شروع به سوزاندن درختان اطراف گروه کردند.

السا منبع شعله‌ها را تعقیب کرد، او از اردوگاه نورثولدرا محافظت کرد و شعله‌هایی را که آنا از آن عبور کرده بود خاموش کرد تا از آسیب به او جلوگیری کند.

السا و برونی- ارواح آتش frozen 2

 در گوشه ای، او متوجه یک سمندر کوچک شد که ترسیده بود. السا آخرین آتشی را که روی سمندر بود، پخش کرد، در همین هنگام سمندر شروع به آرام شدن کرد و روی دستانش بالا رفت. آنا به السا نشان داد که باید به شمال سفر کنند. السا او را به خاطر تعقیبش در میان شعله های آتش مورد سرزنش قرار داد. سپس شال مادرشان را از کیفش درآورد و به آنا داد. یکی از افراد نورثولدرا با تعجب به خواهران اطلاع داد که شال متعلق به یکی از قدیمی ترین خاندان آنهاست. السا و آنا با عجله به سمت مجسمه پدرشان برگشتند و متوجه شدند که دختر نجات دهنده او در واقع مادر آنهاست. سپس اهالی نورثولدرا به طور رسمی خودشان را معرفی کردند، در نتیجه السا قول داد حقیقت را در مورد آنچه اتفاق افتاده است بیابد و جنگل را به حالت اولش برگرداند. در ادامه با دلی ها همراه باشید.

گروه در اردوگاه ماندند، جایی که هانیمارن عناصر و وجود روح پنجم را توضیح داد، او گفت: گفته می شود پل بین جادو و طبیعت است. صدای غول‌های زمین شنیده می‌شد که در حال حرکت به سمت کمپ بودند، در این لحظه السا پشت درختی پنهان شد. آنا میخواست دنبالش برود که مورد انتقاد قرار گرفت. السا تصمیم گرفت دیگران را در معرض خطر قرار ندهد ،او به آنا اطلاع داد که فوراً آنجا را ترک خواهند کرد. آنا و اولاف که نتوانستند کریستوف و سون را پیدا کنند، با السا رفتند.

ادامه مسیر شمال

در راه آنها، السا سعی کرد با صدا ارتباط برقرار کند. روح باد گروه را فراگرفت و توجه آنها را به پرچمی که درست بالای تپه قرار داشت جلب کرد. السا به سمت بالا دوید و بعد از آن آنا هم به او ملحق شد.

پیدا شدن کشتی پادشاه اگنار و ملکه ایدونا

خواهران با وحشت، کشتی بزرگی را که دیدند متعلق به والدینشان بود. تصور می شد کشتی در دریای جنوب غرق شده است، اما گویا کشتی در شمال دریای تاریک بود. آنا یک محفظه ضد آب که حاوی کتیبه‌های غیرقابل تشخیص روی یک تکه کاغذ بود، به همراه نقشه‌ای که مسیر طی شده توسط کشتی را نشان می‌داد، پیدا کرد.

السا با تشخیص دست خط مادرشان و با توجه به حافظه داشتن آب، آب موجود در کشتی را احضار کرد تا بفهمد چه اتفاقی برای والدینش رخ داده است. یک مجسمه یخی از آنها شکل گرفت. السا که عمیقاً مضطرب بود از صحنه گریخت. السا به خاطر نقش غیرمستقیم خود در مرگ والدینش احساس گناه میکرد، او به آنا گفت باید تنهایی به مسیر ادامه دهد و دلیل آن این است که دریای تاریک برای آن دو بسیار خطرناک است. آنا اصرار کرد که همراه او برود و التماس کرد که نمی‌خواهد مرگ السا را ببیند. السا او را در آغوش گرفت و احساسات خواهرش را متقابلاً پاسخ داد. او اولاف را دعوت کرد تا به آغوش خود بپیوندد و السا برای آنها قایقی ساخت و آنا و اولاف را به سرعت در مسیر یخی به سمت جنگل فرستاد.

آهتوهالان

السا به سمت شمال ادامه داد، جایی که به خط ساحلی در امتداد دریای تاریک رسید. شنل، ژاکت و چکمه‌هایش را درآورد، با استفاده از جادوی خود سعی کرد از آنجا عبور کند، اما حریف امواج نشد. در تلاش دوم، او توانست از یک موج عبور کند، اما موج دیگری، حتی بزرگتر از قبلی، او را زیر امواج فرو برد. اینجا بود که اسب آبی به او نزدیک شد. هنگامی که به سطح زمین بازگشت، اسب از اعماق برخاست تا با او ملاقات کند. آن دو درگیر غوغا شدند که در آن اسب السا را به زیر امواج هل داد، السا اسب را منجمد کرد، سپس پخش شد و السا دوباره به سطح زمین پرتاب شد. السا افسار جادویی را در دهانه اسب به وجود آورد. اسب سوار بر روح، سعی کرد السا را بیرون بیاندازد، اما پس از لحظاتی آرام شد و اجازه داد تا السا را به سمت آهتوهالان هدایت کند.

آب ها آرام شدند و السا دوباره صدایی را شنید که او را صدا می زد.

السا سوار بر ناک روح آب Elsa rides the water spirit's nok

با رسیدن به آهتوهالان، السا در جست‌وجوی منبع صدا که خود را به شکل یک نور درخشان نشان می داد، رفت. او منبع نور را از طریق غارهای یخی دنبال کرد و در آنجا با موانع کمی روبرو شد که به راحتی از عهده آنها برآمد. پس از عبور از شکافی با استفاده از ستون های یخی که ساخته بود، و کنار گذاشتن موانع دیگر در یک اتاق بزرگ، به اتاق دیگری رفت. با کمی دلهره، السا وارد شد، کریستال ها به طور متوالی خود را به چهار ارواح تبدیل کردند.

السا و مجسمه های خاطرات گذشته

با قدم گذاشتن در مرکز، یک الگوی دانه‌های برف از جایی که او ایستاده بود به بیرون ترکید و انفجار عظیمی از انرژی در اطراف او شلیک شد، که از کناره‌های اتاق پایین آمد تا خاطرات گذشته را آشکار کند. این صدا نشان داد که صدای مادرش در کودکی است و روح باد را برای نجات پدر السا فرا می خواند. وقتی به اطراف برگشت، خاطره مادرش را که از کودکی برای او لالایی می خواند، به السا نشان داد. السا روح پنجم بود، ارتباط بین جادوی طبیعت و مردم. با دلی ها همراه باشید.

السا خاطره های اطراف را گرفت و آنها را به شکل مجسمه های متحرک برفی در آورد که نشان دهنده خاطرات هستند. پس از دیدن برخی از خاطرات خود، پدر و مادرش، صدای پدربزرگش پادشاه رونارد را شنید که با یک دستیار صحبت می کرد. او به آنها نزدیک شد، جایی که با وجود اصرار نگهبان مبنی بر اینکه نورثولدرا برای ما تهدیدی نیست، پدربزرگش همچنان دلیلی برای مشکوک شدن پیدا کرد و به رابطه آنها با جادو بی اعتماد شد. او اظهار داشت که سحر و جادو باعث می‌شود مردم قویتر شوند و آنها را به سرپیچی از فرمان پادشاه وا می دارد. آن شخصها به سمت عمق غارها رفتند. السا تصمیم گرفت دنبالشان برود. او به اعماق آهتوهالان ادامه داد. غارها آنچنان تاریک و سرد بودند.  که السا شروع به لرزیدن کرد. السا به زودی حقیقتی را که در لالایی به آن اشاره شده بود، کشف کرد: اینکه سد در واقع یک هدیه نبود، بلکه حقه‌ای بود که قصد داشت سرزمین‌های نورثولدرا را تضعیف کند .رهبر نورثولدارا به پادشاه آرندل (پدربزرگ السا) خبر داد که سد به جنگل آسیب می رساند. السا که از دور تماشا می‌کرد، همچنان سردتر می‌شد و یخ روی دست‌هایش تشکیل می‌شد. پادشاه رونارد از رهبر نورثولدرا خواست تا در کنار دره با او ملاقات کند. در آنجا رهبر نورثولدرا که به پشت برگشته بود پادشاه رونارد با خنجر به او ضربه زد. السا فریاد زد و شروع کرد به جلو رفتن، اما خودش را در جایی که ایستاده بود یخ زده دید. او شروع کرد به یخ زدن. در آخرین لحظات با آنا ارتباط برقرار کرد و چیزهایی را که متوجه شده بود قبل از اینکه کاملاً یخ بزند، در طوفانی از جادو فرستاد.

تجدید دیدار

با این اطلاعات، آنا توانست اشتباهات گذشته را اصلاح کند و هماهنگی را به جنگل بازگرداند، آنا توانست طلسم را از بین ببرد و السا را آب کند. در غار اسب آبی یا همان ناک السا را پیدا کرد. پس از اینکه ناک او را نجات داد، آنها مستقیماً به سمت آرندل برگشتند تا موجی که توسط سد برخاسته بود را متوقف کنند. در آنجا او توانست یک سد دفاعی ایجاد کند، موج متوقف شد و به آرامی فروکش کرد. السا نگاهی به آرندل انداخت و به جنگل بازگشت و دوباره به آنا ملحق شد.

 

السا و آنا در فروزن ۲ موفق شدند -Elsa and Anna succeeded in Frozen 2

پس از بازگشت به جنگل، دو خواهر یکدیگر را در آغوش گرفتند. السا به آنا توضیح داد که او جانش را نجات داده و اکنون آرندل در امان است. آنا فهمید السا پلی است که طبیعت و مردم را به هم متصل می کند، السا به او گفت که آنها دو، دو طرف پل هستند که با هم به سفر خود ادامه خواهند داد. سپس کریستوف با خوشحالی به همراه سون به استقبال السا رفت. السا باتوجه به حافظه داشتن آب از قدرتش برای بازگرداندن اولاف استفاده کرد. السا شاهد خواستگاری کریستوف از آنا بود که آن را پذیرفت. السا تاج آرندل را به آنا سپرد و معتقد بود که او رهبر قوی‌تری است. السا در جنگل طلسم شده به عنوان محافظ آن باقی ماند، اما مرتباً به آرندل میرفت تا با خانواده اش وقت بگذراند.

مدتی بعد، آنا از گیل (روح باد) برای فرستادن پیامی به السا استفاده کرد، و به او اطلاع داد که وضعیت پادشاهی خوب است و او را در روز جمعه می بیند. السا ناک را از آب فراخواند و از آزادی جدید خود احساس رضایت کرد.

 

شخصیت السا

لبخند زدن ملکه السا به آنا-Queen Elsa smiling at Anna

السا برخلاف خواهرش، بسیار آرام‌تر و متین‌تر است و قبل از پذیرفتن قدرت‌هایش، این رفتار را به‌طور افراطی نشان می‌داد، و به گفته‌ها و اعمال خود حسابی فکر می‌کرد. از نظر برخی، او بسیار بی‌تفاوت و حتی غیر اجتماعی به نظر می‌رسید، اگرچه در حقیقت، او هنوز هم توانایی بازیگوشی را داشت، مانند زمانی که با آنا درباره دوک وزلتون شوخی می‌کرد.

السا به طرز باورنکردنی زیر بار توانایی های جادویی اش بود. مهمتر از همه، آرزوی همراهی با آنا را داشت، اما در حادثه ای که به دلیل قدرتهایش، نزدیک بود خواهرش را از دست بدهد، دچار ترس شد. بدین ترتیب، السا تمام تلاش خود را کرد تا توانایی های خود را سرکوب کند. او تا حدودی متوجه شد که قدرت‌هایش به احساساتش گره خورده  و برای پنهان کردن آنها رفتاری محافظه‌کارانه و گوشه‌گیر اتخاذ کرد. علیرغم اینکه السا از مردم دوری میکرد، ولی واقعاً به دیگران اهمیت می‌داد و مسئولیت خود را حفظ فاصله و اطمینان از امنیت همه می‌دانست.

با این وجود، انتخاب السا برای سرکوب خود واقعی‌اش و رفتار کردن مانند کودکی بی‌نقص ،همانطور که والدینش تصور می‌کردند، ضربه سنگینی به او وارد کرد.

او می‌ترسید به کسی صدمه بزرگی بزند، حتی تا جایی که از نزدیکی والدینش امتناع می‌کرد، زیرا نگران بود که قدرت‌هایش به طور تصادفی از کنترلش خارج شود. و السا به جای رویارویی مستقیم با مشکلات، از موقعیت های ناخوشایند دور شد.

استرس السا در قصر یخی

وقتی در جشن تاجگذاری اش ناخودآگاه به مردم بیگناه آسیب رساند، السا به نقطه شکست خود رسید و احساس کرد که دیگر جایی در آرندل ندارد و تصمیم به فرار از پادشاهی گرفت. او این اتفاق را فرصتی برای رهایی می دید. برای اولین بار در زندگی‌اش، او آشکارا توانایی‌هایش را پذیرفت و از خودش برای آنچه که بود قدردانی کرد. در آن نقطه، السا تصمیم گرفت از گذشته دردناک خود فرار کند و تصمیم گرفت که دیگر برنگردد.

السا که مصمم بود در صلح زندگی کند، در مورد استفاده از قدرت هایش بسیار آزادتر شد. با دلی ها همراه باشید.

زمانی که آنا حاضر به ترکش نشد، السا به توانایی هایش روی آورد و مارشمالو را برای اخراج فیزیکی خواهرش از قصر ایجاد کرد. و هنگامی که اراذل و اوباشِ دوک وزلتون او را تحریک کردند، پس از کمی تردید اولیه، السا با قدرتی مرگبار واکنش نشان داد. با این حال، افشای اینکه او آرندل را در زمستان فرو برده، باعث شد السا بار دیگر قدرت های خود را با احساس انزجار ببیند. بازگشت السا به برداشت های قدیمی اش از زمانی بدتر شد که هانس به او گفت که قلب آنا را منجمد کرده و منجر به مرگ او شده.

در نهایت، عشق بی قید و شرط آنا توانست ترس السا را برطرف کند. هنگامی که آنا خود را فدا کرد تا السا را از شمشیر هانس نجات دهد، او توانست تأثیرات طلسم السا را معکوس کند و از بین ببرد. السا با درک این  عشق، ناگهان فهمید که چگونه قدرت خود را کنترل کند و توانست تابستان را به آرندل بازگرداند. در ماه های منتهی به نوزدهمین سالگرد تولد آنا ، السا توانست بیشتر با دیگران ارتباط برقرار کند.

توانایی های السا (سحر و جادو)

قدرت یخی السا -elsa ice power

السا با توانایی جادویی ایجاد و درست کردن یخ و برف متولد شد. در سن هشت سالگی، قادر به یخ زدن کل کف سالن با لمس پای خود بود. او همچنین به اندازه کافی برف تولید کرد تا یک تپه برفی بزرگ شود تا او و آنا بتوانند روی آن بپرند. پبی پیر خاطرنشان کرد: قدرت السا به رشد خود ادامه خواهد داد، السا ناخواسته و بدون هیچ تلاشی قادر به یخ زدن کل پادشاهی در اواسط تابستان بود. السا همچنین پس از فرار از آرندل توانست یک کاخ کامل یخی را برای خودش بسازد.

السا می تواند از قدرت های خود برای ایجاد سریع سازه های یخی مانند ورق و دیوارها استفاده کند. او می تواند از جادوی خود برای سر دادن خود در سطح یخی استفاده کند. السا همچنین توانایی ایجاد موجودات برفی را دارد و می تواند به آنها جان ببخشد. این توانایی را می تواند آگاهانه نشان دهد، همانطور که در مورد اولاف و مارشمالو اتفاق افتاد.

وقتی جادوی او به مردم برخورد کرد،  عوارضی داشت. اگرچه او قصد انجام این کار را نداشت. همچنین السا با جادوی خود به قلب آنا ضربه زد.

او در برابر هوای سرد مقاوم است. در طی مکالمه السا با هانس در زندان ، فقط نفس شاهزاده دیده می شد، نشانه دیگری از ارتباط السا با سرماست. او همچنین بدون لغزش روی یخ می دود و بدون فرو رفتن در برف بالای تپه های برفی قدم می زند، و شواهد دیگری در مورد جادوی وی موجود است که مصونیت او در برابر سرما را نشان می دهد.

شاید قابل توجه ترین جنبه قدرت السا وابستگی آن به حالت عاطفی ااش باشد: وقتی السا آرام است یا عشق را احساس می کند، کنترل کاملی بر توانایی های خود دارد و می تواند جادوی زیبایی ایجاد کند. اما زمانی که السا استرس دارد یا احساس ترس می کند، قدرت او ناپایدار است و می تواند برای اطرافیانش خطرناک باشد. علیرغم بی ثباتی، قدرت های السا به ویژه زمانی که او احساس ترس می کند قوی است. السا تنها با غریزه محض توانست تیری که را به سمت او می‌آمد، رهگیری کند. السا همچنین توانست طوفان برفی عظیمی را حتی در حالی که دستانش در غل و زنجیر بود ایجاد کند. با این حال، زمانی که السا عشق را احساس کرد، توانست اثرات طلسم زمستانی خود را کاملاً برعکس کند و تابستان را بازگرداند.

السا همچنین می‌تواند مجسمه‌های دقیقی بسازد که نشان‌دهنده رویدادهایی است که در گذشته اتفاق افتاده است، که به او اجازه می‌دهد حقیقت جنگل افسون شده و خانواده‌اش را بازگو کند.

اگر او مستقیماً با جادوی خود به یک موجود زنده ضربه بزند، آن موجود تا حد مرگ یخ می زند و به یک مجسمه یخی تبدیل می شود. در حالی که اگر جادو بر ذهن تأثیر بگذارد، می تواند تأثیر طلسم را خنثی کند، قلب آسیب پذیرترین نقطه است و اگر چنین اتفاقی بیفتد، فرد قربانی تنها با “عشق واقعی” قابل درمان است. هنگامی که فرد مبتلا دچار ضربه می شود، دستخوش تغییرات فیزیکی می شود، از جمله بی رنگ شدن موها، کاهش دمای بدن، کمبود قدرت و خستگی و ظاهر شدن یخ در اندام های بدن که به مرور زمان پخش می شود، کل فرد را می پوشاند و کاملاً به یخ تبدیل می شود. وقتی طلسم برداشته شود، ویژگی‌های فیزیکی فرد به حالت قبل از طلسم باز می‌گردد،

ملکه السا و پرنسس آنا درحال اسکی کردن Queen Elsa and Princess Anna skiing

 همانطور که در مورد موهای آنا اتفاق افتاد، موهای آنا زمانی که او عشق واقعی خود را نسبت به السا نشان داد و فداکاری کرد، به رنگ اصلی خود بازگشت.

همچنین جادوی السا مستقیماً تأمین کننده ادامه زندگی اولاف است. بدون آن، او نمی تواند وجود داشته باشد.

در تب خفته (frozen fever) ، او توانست از قدرت‌های خود برای ایجاد جلوه‌های فانتزی غیر یخی و برفی استفاده کند، زیرا او چندین تغییر رنگ در لباس‌های خود و آنا ایجاد کرد و با استفاده از گل‌های اتاق و کریستال، آن‌ها را در لباس‌هایشان ادغام کرد. او مجسمه‌های یخی را  می‌سازد و آنها را به هر شکلی که می‌خواهد تغییر شکل می‌دهد. با این حال، السا گاهی از جادوی خود بدون اینکه آگاه باشد استفاده می کند، مانند زمانی که او عطسه می کند و به طور تصادفی آدم برفی کوچولو ایجاد میکند.

در فروزن 2 (frozen 2) ، به عنوان روح پنجم، قدرت السا به شدت افزایش یافته است. ریزش‌های کوچکی از دستان او می‌توانست یخ‌های زیادی را در اطراف هر چیزی که لمس می‌کرد، ایجاد کند. وقتی با تمرکز دقیق ترکیب شود ، السا می تواند جادوی خود را در شکلهای زیبا خلق کند، می تواند از تمام ذرات یخ برای ایجاد مجسمه های یخی واقعی از مردم و حافظه آنها استفاده کند. همانطور که در قسمتی از فیلم نشان داده شد، السا ستون‌های یخ را با حرکت دست‌هایش در هوا بلند کرد، انگار که وزنی ندارند. هنگامی که روح آتش حمله کرد، السا توانست یک ناحیه کامل جنگلی را که در حال آتش گرفتن بود خاموش کند، اما به دلیل استفاده مداوم از قدرتش برای خاموش کردن مناطق آتش گرفته به طور موقت او را خسته کرد، این نشان می دهد اگر السا از قدرت زیادی استفاده کند خسته میشود.

السا با توجه به موقعیت خود به عنوان روح، یک ارتباط جادویی با این چهار ارواح دارد و می تواند زمانی که آنها در نزدیکی هستند حسشان کند. او توانست هم روح باد و هم روح آتش را با یخ خاموش کند، همچنین توجه غول های زمین را به خود جلب کند و روح آب را از طریق افسارهای جادویی رام کند. السا به عنوان روح پنجم قادر به رام کردن چهار روح دیگر شد، قدرتمندترین موجود جادویی است که بعد از آهتوهالان در رتبه دوم قرارمی گیرد.

مهارت های دیگر

مهارتهای جادویی السا- عکس السا

السا به طور قابل توجهی سریع و چابک است. هنگام ورود به آهتوهالان، او حرکات پارکور باورنکردنی مانند سر خوردن روی یخ با تعادل عالی و پریدن از یک سازه یخی به سازه دیگر را انجام داد. قبل از رویارویی با ناک، او توانست بر امواج عظیم دریای تاریک غلبه کند.

السا ثابت کرد که در هندسه خلاق و قوی است. این زمانی مشخص شد که او از دانش خود در هندسه برای ایجاد قصر یخی اش استفاده کرد.

السا در فروزن نشان داد که یک یادگیرنده فوق العاده سریع است. علیرغم اینکه السا با دو اراذل مسلح روبرو شد و هیچ آموزش رسمی نداشت، توانست هر دو مرد را با جادوی خود شکست دهد. و علیرغم سالها استفاده نکردن از جادوی خود، السا توانست پس از تولید چند برف اعتماد به نفس کافی برای ساختن یک پلکان یخی و یک قصر یخی به دست آورد. السا همچنین توانست به طرز جادویی لباس و شنل جدیدی برای خود ببافد.

با وجود اینکه السا دارای قدرت جادویی است، از نظر بدنی نیز بسیار قدرتمند است، زیرا استقامت کافی برای دویدن در طول شب از آرندل تا کوه شمالی را داشته است.

انیمیشن فروزن 6

السا همچنین دارای درجه‌ای از مهارت هنری است. السا آب فواره های حیاط را به طرحی پیچیده منجمد کرد و از یخ برای تزئین کل قلعه استفاده کرد. هنگامی که السا پس از سفر به اعماق برای یافتن حقیقت، توسط آهتوهالان منجمد شد، بدن یخ‌زده او همان طرح دانه‌های برف را از تمام ساخته‌های قبلی‌اش در کنار روح روی آن نشان داد تا مشخص شود او هم ملکه برفی و هم روح پنجم است.

ترجمه و بازنویسی: تیم تولید محتوای دلی ها

1 دیدگاه دربارهٔ «السا و آنا – داستان کامل فروزن ها»

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سبد خرید
error:
Scroll to Top