قصه تصویری مولان

خلاصه داستان مولان

یکی بود یکی نبود. فاژو در شهر هان کشور چین زندگی میکرد. اون یکی از جنگجوهای ارتش امپراطوری بود. فاژو دختری داشت که اسمش مولان بود. مولان عاشق زره و لباس رزم پدرش بود. همیشه اون لباسهای جنگی رو میپوشید و خودش رو توی آینه نگاه میکرد. تا که یک روزامپراطور هان چین خبردار شد هیونها میخوان به ارتششون حمله کنند. هیونها توسط شخص شرور و ظالمی به اسم شان یو رهبری میشدن که قصد داشت سرزمینشون رو به چنگ بیاره. برای همین امپراطور دستور داد تا از هرخانواده یک نفر در این جنگ شرکت کنه. اما در خونه مولان اتفاق غیر منتظره ای رخ داد…

نمایش ویدیو درباره قصه تصویری مولان

قصه صوتی و تصویری مولان 

منبع: داستانهای فارسی

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سبد خرید
error:
پیمایش به بالا