خلاصه داستان هفت کلاغ
یکی بود یکی نبود. زمانی در سرزمینی دور در میان کوه های بلند دره سرسبزی وجود داشت. رودخونه ی زیبایی از این دره عبور میکرد که جنگلبان خونه سنگی خودش رو کنار این رود ساخته بود. جنگلبان ازدواج کرده بود و هفت تا پسر و یک دختر داشت. اون اغلب مجبور بود برای کارش به سفر بره و همسر جنگلبان با سختی و به تنهایی بچه ها رو بزرگ میکرد. در حقیقت دختر خانواده هیچوقت برای مادرش مزاحمتی ایجاد نمیکرد چون مهربون، زیبا و کاری بود ولی پسرا همش براش دردسرساز بودند اونا بی ادب، نافرمان و سرکش بودند. تا که روزی از روزها این هفت پسر…
نمایش ویدیو درباره داستان هفت کلاغ
قصه صوتی و تصویری هفت کلاغ
منبع: داستانهای فارسی