خلاصه داستان هوش برای فروش
در دهکده ای در هندوستان پسر کوچکی به اسم شیرو زندگی میکرد. شیرو مادرش را در حادثه سیل از دست داده بود و با پدرش زندگی میکرد. شیرو پسر باهوشی بود. پدر او دهقان بود. یک روز پدر شیرو به او مقداری پول داد تا به بازار برود و تجارت کند. او فکر خیلی بزرگی به ذهنش رسید. شیرو یک مغازه در بازار اجاره کرد و در آنجا تابلو زد: هوش برای فروش…
نمایش ویدیو درباره هوش برای فروش | داستان کارتونی برای شب کودک
قصه صوتی و تصویری هوش برای فروش
منبع: داستانهای فارسی