خلاصه داستان راپونزل (گیسوکمند):
راپونزل با موهای بلند جادویی تمام زندگی خود را در یک برج گذرانده است، اما اکنون که یک دزد فراری به طور تصادفی با او برخورد کرده است، او برای اولین بار جهان بیرون را کشف می کند و می فهمد واقعاً کیست.
کارگردانان
ناتان گرنو_بایرون هاوارد
نویسندگان
دن فوگلمن_جیکوب گریم_ویلهلم گریم
ستاره ها
مندی مور_زکاری لوی_دونا مورفی
راپونزل (گیسوکمند)
تصویر دنیای هنر
(دانلود قانونی با کیفیتهای مختلف)
درباره راپونزل (گیسوکمند):
قطره ای از نور خورشید از آسمان می افتد و گلی جادویی با خواص درمانی تولید می کند. پیرزنی به نام مادر گوتل این گل را پنهان می کند و از آن برای حفظ جوانی و زیبایی خود استفاده می کند. قرن ها بعد، این گل توسط سربازان پادشاهی مجاور گرفته می شود و برای نجات ملکه باردار و بیمار استفاده می شود. ملکه بهبود یافته دختری به نام راپونزل با موهای طلایی به دنیا آورد. گوتل به صورت مخفیانه وارد قلعه می شود و متوجه می شود که موهای راپونزل جادوی گل را به ارث برده است، اما وقتی بریده می شود قهوه ای و ناتوان می شود. گوتل راپونزل را می رباید و او را در یک برج مخفی در جنگل بزرگ می کند. هر سال در روز تولد دخترشان، پادشاه و ملکه فانوس های آسمان را رها می کنند، به این امید که او را به خانه راهنمایی کنند.
هجده سال بعد، راپونزل، با آفتاب پرست محافظ خود به نام پاسکال، مجذوب فانوسهای سالانه می شود و در آستانه تولد 18 سالگی خود، اجازه می خواهد تا برج را ترک کند و در مورد آنها تحقیق کند. گوتل امتناع می کند و می گوید دنیای بیرون برای او بسیار خطرناک است. در همین حال، دزد فلین رایدر تاج مورد نظر راپونزل را از قصر می دزدد، در حالی که بی وقفه توسط اسب گارد سلطنتی ماکسیموس (“مکس”) تعقیب می شود. فلین برج را کشف میکند و به آن پناه میبرد، جایی که راپونزل او را با ماهیتابه تهدید میکند و در کمد پنهان میکند. وقتی راپونزل سعی می کند او را به گوتل نشان دهد تا بتواند از خود دفاع کند، گوتل با عصبانیت راپونزل را مورد سرزنش قرار می دهد و دوباره اجازه نمی دهد او از برج خارج شود. راپونزل که نقشهای را طراحی میکند، در عوض رنگ جدیدی را به عنوان هدیه میخواهد و گوتل را به یک سفر سه روزه میفرستد.