داستان میمون و ماهی
یک روز وقتی که ماهی در حال شنا کردن به سمت ساحل رودخانه بود، صدایی شنید که به او گفت: “آب چطور است؟”
ماهی سرش را بلند کرد و دید که میمونی روی درخت نشسته است. ماهی لبخند زد و پاسخ داد: “آب خوب و گرم است.”
میمون به او حسادت کرد و تصمیم گرفت که ماهی را تحقیر کند. او پاسخ داد: “باید از آب بیرون بیایی و از این درخت بالا بروی. منظره از اینجا واقعا شگفت انگیز است.”
ماهی با ناراحتی پاسخ داد: “من بلد نیستم از درخت بالا بروم و بدون آب نمی توانم زنده بمانم.”
با دیدن چهره غمگین ماهی، میمون او را مسخره کرد و گفت: ” تو که نمی توانی بالای درخت بروی پس کلا به هیچ دردی نمیخوری.”
ماهی پس از شنیدن این حرف روز و شب به شدت افسرده شد. او با خودش فکر میکرد: « شاید میمون درست میگوید. چون من نمی توانم بالای درخت بروم پس به درد نخور هستم.»
ماهی دیگری در رودخانه متوجه شد نگرانی ماهی شد و از او دلیل افسردگی اش را پرسید.
ماهی همه چیز را در مورد نظر میمون به دوستش گفت. پس از شنیدن این جمله، دوستش خندید و گفت: «اگر میمون می گوید چون تو نمی توانی بالای درخت بروی به درد نخور هستی، پس میمون هم به درد نخور است زیرا نمیتواند شنا کند یا زیر آب زندگی کند.»
با شنیدن این حرف ماهی متوجه شد که چقدر استعداد دارد و این فکر اشتباه بود که خودش را آنطور که میمون می گفت به درد نخور می دانست.
چند روز بعد میمون که در حال مسخره کردن ماهی بود از درخت لیز خورد و در آب افتاد و چون شنا کردن بلد نبود غرق شد. ماهی از داشتن چنین توانایی شگفت انگیزی خوشحال و سپاسگزار بود.
نتیجه اخلاقی:
مردم تمایل دارند خود را بر اساس قضاوت دیگران تصور کنند. ما نباید خودمان را ناامید کنیم فقط به این دلیل که دیگران کمتر به ما فکر می کنند. ما باید تمام تلاش خود را بکنیم و کاری را که توانایی انجام آن را داریم انجام دهیم.
تنها راه برای درک پتانسیل واقعی ما این است که خودآگاه شویم. هرچه آگاهی بیشتری به ذهن و بدن خود بدهیم، پتانسیل واقعی خود را بیشتر درک می کنیم.
همانطور که انیشتین نقل می کند: همه ی انسان ها نابغه هستند !
اما اگر برای سنجش نبوغ یک ماهی
توانایی او در بالا رفتن از درخت را
ملاک قرار دهید آن ماهی
در تمام مدت زندگیش حس خواهد کرد که
یک احمق است!
منبع: ترجمه و بازنویسی دلی ها