داستان مهارت تدریس

داستان مهارت تدریس

داستان مهارت تدریس

روزی در دهکده ای دو هیزم شکن به نامهای آلفرد و پائولو زندگی می کردند. آنها هر روز صبح به جنگل می رفتند تا چوب را بتراشند و به بازار نزدیک ببرند و بفروشند. هر دوی آنها به اندازه کافی درآمد داشتند تا امرار معاش کنند.

 

یک روز در حالی که هیزم شکنها در حال استراحت بودند و برای خوردن ناهار نشسته بودند، یکی از آنها متوجه گدای شد که بسیار لاغر و خسته به نظر می رسید.

 

گدا که از آنجا رد می شد متوجه آنها شد و التماس کرد: “من خیلی گرسنه هستم، آیا می توانید چند لقمه غذا به من بدهید؟”

 

آلفرد دلش برای او سوخت و سریع در کیفش به دنبال غذا گشت، اما قبل از اینکه بتواند آن را به گدا بدهد، پائولو دستش را گرفت و او را از این کار منع کرد.

 

پائولو به گدا نگاه کرد و گفت: «ما غذا نداریم. هر دوی ما تمام روز سخت کار می کنیم و تنها غذای کافی برای گذراندن روز داریم. ما نمی توانیم چیزی را که می خوریم به تو بدهیم..

 

اما اگر بخواهی می توانم تبرم را به تو قرض بدهم و هر دوی ما به تو یاد می دهیم که چگونه هیزم را بتراشی. سپس می توانی آن را بفروشی و امیدوار باشی که در پایان روز پول برای خرید غذای کافی داری.

 

به این ترتیب می توانی یاد بگیری که با عزت امرار معاش کنی و امیدوارم دیگر هرگز مجبور به گدایی نشوی.»

 

گدا کمی ناامید شد اما با اینحال به آنها پیوست. پائولو با حوصله به او نحوه بریدن هیزم را یاد داد و به او کمک کرد. در پایان روز او به بازار رفت.

 

در ابتدا گدا در فروش آن هیزم ها موفق نبود و کمی نگران شد و گفت: “اگر آنها فقط کمی از غذایشان را با من تقسیم می کردند بسیار ساده تر بود.”

 

در حالی که او به این موضوع فکر می کرد کالسکه ای جلویش ایستاد. شخصی پایین آمد و یک بسته هیزم کامل از او خرید. گدا خوشحال شد و با افتخار نزد هیزم شکن ها رفت تا درآمد خود را به آنها نشان دهد.

 

پائولو او را به مغازه تبر فروشی برد و با بخشی از پولی که به دست آورده بود برایش یک تبر کاملا نو خرید. گدا خوشحال شد. او از آنها تشکر کرد و برای خرید غذا به مسافرخانه ای رفت.

 

پس از خروج گدا، پائولو به آلفرد گفت: «اگر به گدا کمی غذا می‌دادی، او به سرعت آن را می‌خورد و امشب دوباره گرسنه می‌شد.

 

با آموزش نحوه تجارت با هیزم، هر دوی ما مهارتی را به او آموخته‌ایم که برای او ماندگار خواهد بود. حالا دیگر هرگز گرسنه نخواهد ماند.»

 

نتیجه اخلاقی:

ضرب المثل معروفی وجود دارد که می گوید: «به دیگران ماهی ندهید، بلکه به آنها یاد بدهید که چگونه ماهی بگیرند».

منبع: ترجمه و بازنویسی دلی ها

مطالب پیشنهادی:

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سبد خرید
error:
پیمایش به بالا