داستان کودکانه لاک پشت و پرنده
لاک پشتی زیر درختی دراز کشیده بود که دید پرنده ای لانه اش را روی آن ساخت. لاک پشت با تمسخر به پرنده گفت: «چه خانه محقری داری! از شاخه های شکسته ساخته شده است، سقف ندارد و فقیرانه به نظر می رسد. بدتر از همه این است که باید خودت آن را بسازی. من فکر می کنم خانه من که لاک من است، بسیار بهتر از لانه رقت انگیز توست.”
پرنده جواب داد: “بله، از چوب های شکسته ساخته شده است، کهنه به نظر می رسد و سقفش باز است اما من آن را ساختم و دوستش دارم.”
لاک پشت گفت: “حدس می زنم دقیقا مثل هر لانه دیگری باشد، اما بهتر از لانه من نیست. با این حال، تو باید به لاک من حسادت کنی.”
پرنده با خوشحالی پاسخ داد: “برعکس. خانه من فضایی برای خانواده و دوستانم دارد. لاک تو نمی تواند کسی غیر از خودت را در آن جای دهد. شاید خانه خوبی داشته باشی. اما من خانه بهتری دارم و از آن راضی هستم.”
نتیجه اخلاقی: “یک کلبه دوستانه شلوغ بهتر از یک عمارت تنهایی است.”
منبع: ترجمه و تدوین دلی ها